مدیریت آموزشی در نهج البلاغه
مجتبی بختیاری
چكيده
علي (ع)اولين ضرورت را آموزش و پرورش نسل سوم قرار داد كه از دوران پيامبر (ص) و رشادتهاي علي (ع) هيچ خبري نداشتند و تبليغات سوءمعاویه آنان را مسموم كرده بود، مديریت آموزشي علي (ع) در طي حدود پنج سال حكومت ايشان با وجود جنگهاي متعدد، بهترين نمونه و الگو براي مسلمانان و مديران آموزشي مدارس است.
روش مديريت آموزشي حضرت علي (ع) برگرفته از آموزههاي خداوند است كه خالق انسان ميباشد و هدفش از خلقت، رشد و كمال انسان در دنيا و آخرت و تقرب به اوست.
حضرت علی (ع) شرایطی را در جامعه فراهم کردند که در ابتدا مردم با قرآن آشنا شوند،احکام دین را بیاموزند، به مسائل اخلاقی علم پیدا کرده وبر آن اساس پرورش یابند،با مسائل اجتماعی و فردی دین آشنا شوند،دانش بیاموزند و کار آزموده شوند،ایشان در عمل و گفتار مردم را به فعالیتهای مفید سوق دادند،آنها را با شیطان و موانع رشد و تعالی در زمینه علمی و عملی آشنا نمودند،افرادی را بصورت خصوصی برای مدیریت های مختلف پرورش دادند، ویژگی انسان های جاهل و عوامل ایجاد جهل را بیان نمودند، وظایف و خصوصیات مدیران آموزشی، معلمان و نحوه گزینش آنها را مشخص کردند و اهدافی را که باید والیان و مدیران آموزشی به آن برسند را ترسیم نمودند
کليد واژه ها:مدیریت آموزشی،الگو،رشدوپرورش،روش،شیطان،جهل،وظایف،گزینش
طرح مسئله
مدیریت آموزشی غلط و غیر اسلامی ،آموزش و پرورش جوانان و نوجوانان فقط برای آباد کردن دنیا و در جهت خواست حکومت های ظالم،انتخاب وگزینش مدیران آموزشی نالایق ، تدوین غیر صحیح کتابهای درسی و چیدمان غلط آن برای مقاطع سنی مختلف ،عدم شناخت صحیح انسان و نیازهای واقعی او ، عدم معرفی موانع واقعی در مسیر آموزش و پرورش نوجوانان وجوانان در بعضی از دورههای اسلامی ، یکی از مشکلات اساسی بوده و هست.
حضرت علي (ع) طعم لذيذ آموزش و پرورش صحيح و خداپسندانه را به امر خدا از وجود نازنين پيامبر (ص) بهعنوان معلم نخستين خود چشيدهاند و تجربه كردهاند و در لحظات نزول وحي یکی از شاهدان بودهاند،ما در جملات، نامهها و خطبههای ایشان براي مردم و مديران آموزشی پيامهاي فراواني مشاهده میکنیم كه تماماً در جهت رشد و تربيت و آموزش صحيح آنان طبق موازين شرع، سنّت پيامبر (ص) و كلام خداوند بوده است، ايشان برنامه آموزش و پرورش مردم را يكي از مهمترين وظايف مديريت خود و واليان خويش به حساب ميآوردند و ميفرمايند:
مِمَّن يَنْبَغِي أنْ يُفَقَّهُ و يُؤَدَّبَ وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ و يُوَلَّي عليهِ و يُؤخَذَ عَليَ يَدَيْه.( نهجالبلاغه، خطبه 238)
مردمي كه سزاوار بودند، احكام دين را بياموزند، و تربيت شوند و دانش فراگيرند و كارآزموده شوند و سرپرست داشته باشند، و دستگيريشان كنند و آنها را به كار مفيد وادارند…
حضرت، آموزش احكام دين، تربيت و فراگيري علوم مورد نياز در دنيا و آماده كردن مردم در مراكز، براي اشتغال و كار، وجود سرپرست و مدير آموزشي كه بتواند به خوبي از انسانها دستگيري كند و با برنامهريزي مناسب آنها را رشد داده و به كارهاي مفيد و مورد نياز جامعه سوق دهد، را مورد سفارش قرار ميدهند و وجود اين برنامهها را براي هر جامعهاي ضروري ميشمارند و آنرا از وظايف حكومت ميدانند.
ايشان ميفرمايند:همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را كه خدا امر فرمايد، و آن، كوتاهي نكردن در پند و نصيحت، تلاش در خيرخواهي، زنده نگهداشتن سنت پيامبر (ص)(همان،خطبه 105)
1- مديريت آموزشي حضرت علي (ع) در نهجالبلاغه ،ديدگاه ايشان در این زمینه ومدل ساختار آموزشی ایشان چيست؟
2-ایشان روشهای اجرایی در نهجالبلاغه ،ابزارهاي لازم حکومتی و موانع تحقّق مديريت آموزشي در جامعه اسلامي را چگونه معرفي ميكنند؟
1- اهميت و ضرورت، اصول و مفاهيم و اهداف «مديريت آموزشي»
1-1- ضرورت مديريت آموزشي و اهميت آن
حضرت علي (ع) در باب ضرورت آموزش همگاني ،آن را حقي واجب براي خود به عنوان والي و سرپرست بلاد كبيره اسلامي در آن دوران ميدانست و ميفرمايند:أيُّها الناسُ، إنَّ لى عليكم حقاً و لَكُم عَلَيَّ حَقٌّ: فَأمّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ … و تَعْليمُكُم كَيْلا تَجْهَلُوا وَ تَأديبُكُم كَيْما تَعْلَمُوا (همان،خطبه 34)
(اي مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است،پس حق شما بر من … شما را آموزش دهم تا بيسواد و نادان نباشيد و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگي را بدانيد …)
ایشان در ميان اين همه حقوق، حق تعليم و تربيت را برميشمارند و در صدد يك حركت آموزشي، تربيتي با يك مديريت صحيح برميآيند و براي تحقق آن تلاش ميكنند.
موضوع مديريت آموزشي همزاد زندگي انسان است و از روزهاي پيدايش انسان با او بوده است. با مطالعه تاريخ آموزش و پرورش متوجه ميشويم، شيوه آموزش و پرورش در آن زمان با سدههاي اخير متفاوت بوده، «آموزش و پرورش، جريان جامعهپذيري يا اجتماعي كردن اعضاي جديد جامعه است، طي جامعهپذيري، مجموعه اعتقادات، رسوم و اخلاق هنجارها، ارزشها، رفتارها، دانشها، مهارتها و فنون جامعه به نسلهاي جديد منتقل ميشود در زمان گذشته بهطور مثال در همان دوران خلافت حضرت علي (ع)، اغلب مردم نه در مدرسه، بلكه در طي مراحل زندگي اجتماعي خود «آموزش» و «پرورش» پيدا ميكردند و این امر تا حدود بسيار زيادي غيررسمي بود.»( علاقمند،1388ص64 و65)
در كتاب تاريخ تشيع جلد (1) زير نظر دكتر خضري(1386) تأسيس كوفه مركز خلافت حضرت علي (ع) در زمان خليفه دوم و به سال 17 ه.ق/684 م به نقل از كتاب تاريخ الكوفه بيان شده و با آغاز خلافت حضرت علي (ع) حدود بيست سال از تأسيس آن شهر ميگذشت.
حضرت در اواخر سال 35 هجری خلافت را عهدهدار شدند و به مدت چهار سال و نُه ماه حكومت كردند و علي (ع) در نخستين روز خلافت در سخنراني كه براي مردم نمودند چنين فرمودند:آگاه باشيد! گرفتاري كه شما مردم هنگام بعثت پيمبر خدا داشتيد امروز دوباره بهسوي شما برگشته و دامنگيرتان شده است، بايد درست زير و رو شويد و صاحبان فضيلت كه عقب افتادهاند پيش افتند و آنان كه به ناروا پيشي ميگرفتند عقب افتند، حق است و باطل و هر كدام اهلي دارد بايد از حق پيروي كرد اگر باطل بسيار است چيز تازهاي نيست و اگر حق كم است گاهي كم نيز پيش ميافتد و اميد پيشرفت نيز هست، البته كم اتفاق ميافتد كه چيزي كه پشت به انسان كند دوباره برگشته و روي نمايد(نهج البلاغه،خطبه15)
1-2- مفاهيم و تعاريف مديريت و رهبري آموزشي
قبل از تعریف مدیریت آموزشی ، به عنوان مقدمه ،مدیریت را تعریف می کنیم ، از آنجا كه مدرسه يك نظام صد درصد انساني است كه عامل انساني هيچ سازماني مثل يك كارخانه و يا حتي يك بيمارستان به اندازه مدرسه قوي نميباشد، مديريت را با تكيه بر بُعد انساني آن از يكسو، و با توجه به هدف الهي آن از سوي ديگر چنين تعريف ميكنيم، مديريت يعني كار كردن با مردم، ميان مردم، براي مردم و به خاطر خدا .پیامبر(ص) ميفرمايند:ما أنا إلا كواحدٍ منكم (من كسي جز يكي از شما نيستم.) و نیز می فرمایند:رئيسُ القوم خادمُهم (رئيس هر قومي خدمتكار آنهاست.) مدیر نیز یکی از مردم است که باید بخاطر خدا در خدمت مردم باشد(میرکمالی،رهبری و مدیریت آموزشی(1386)ص22)حضرت علی(ع) در تمام عمر با برکت خویش به عنوان یک ولی و سرپرست مردم از سوی خدا در فکر تسهیل امر ارتقاء دینی و دنیایی مردم بودند و بهترین تعریف از مدیریت آموزشی را در عمل پیاده نمودند.
حضرت علي (ع) در معرفي پيامبر (ص) به عنوان يك الگو برای مدیران آموزشی، كه بايد بين مردم باشند و به دنبال حل مشكلات آنان تلاش کنند،ميفرمايند:إختارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الانبياءِ و مِشكاةِ الضّياءِ و ذُؤَابَةِ العُلياءِ و سُرَّةِ البَطْحَاءِ وَ مَصابيح الظُّلمَةِ و ينابيعِ الحكمةِ و منها: طَبيبٌ دوّارٌ بِطِبِّهِ قد أحْكَمَ مَراهِمَهُ وَ أحْمي (امضي) مواسِمَهُ يَضَعُ ذلك حيثُ الحاجةُ اليه من قلوبٍ عُمْيٍ و آذانٍ صُمٍّ و ألْسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَتَبَّعٌ بِدوائِهِ مَواضِعَ الغَفْلَةِ و مَواطِنَ الْحَيْرَةِ.(نهج البلاغه،خطبه108)
پيامبر (ص) را از درخت تنومند پيامبران، از سرچشمهي نور هدايت، از جايگاه بلند و بيهمانند از سرزمين بطحاء (بين دو كوه ابوقيس و احمر را ميگفتندكه محل زندگي قريش بود) از چراغهاي برافروخته در تاريكيها، و از سرچشمههاي حكمت برگزيد.پيامبر (ص) طبيبي است كه براي شفاي قلبهاي كور و گوشهاي ناشنوا و زبانهاي لال، آماده، و با داروي خود در پي يافتن بيماران فراموش شده و سرگردان است.
وايلز (Wiles) مديريت و رهبري آموزشي را مترادف با تسهيلكنندگي ميداند او ميگويد، «رهبري آموزشي عبارت از ياري و مدد به بهبود كار آموزشي است و هر عملي كه بتواند معلم را يك قدم پيشتر ببرد رهبري آموزشي خوانده ميشود.(میرکمالی،رهبری و مدیریت آموزشی(1386)ص24)
1-3- آموزش و پرورش صدر اسلام
به خاطر سفارش خداوند براي فراگيري علوم در قرآن و سنت پيامبر (ص)، مراكز آموزشي مختلفي در سرزمينهاي اسلامي به وجود آمد كه نقشي مهمی در اشاعه و انتشار علوم و هنر ايفا نمودند. دانشگاه جنديشاپور كه مركز فرهنگي و علمي ايران قبل از اسلام بود همچنان تا سه قرن بعد از ظهور اسلام به فعاليت خود ادامه دارد.(درانی،ص61)
در زمان پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) يادگيري و شناخت كتاب قرآن در اولويت قرار داشت، لذا علم و دانش مبتني بر انديشهي اسلامي ميبايست بر تمام جوارح جامعه حاكم شود، طبق آيه قرآن روش آموزشي بايد طوري باشد كه هر دانشمند موظف است علم خود را به طالب آن علم بياموزد و حضرت براساس قرآن و تعليم پيامبر (ص) آن را عملي نمود و در سطح جامعه اسلامي پياده كرد.بر همين اساس قرآن ميفرمايد:«الّذينَ يَبْخَلُونَ و يَأمُرُونَ الناسَ بِالبُخْلِ و يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللهُ من فضلِهِ و أعْتَدْنَا لِلكافِرينَ عذاباً مهيناً(نساء،آیه37)
«آنان كساني هستند كه بخل ميورزند و مردم را نيز به بخل دعوت ميكنند و آنچه را كه خداوند از فضل و رحمت به آنان داده كتمان مينمايند، و ما براي كافران، عذاب خواركنندهاي آماده كردهايم.»
پيامبر (ص) ميفرمايند: «هر معلم و مربي- كه متعهد تعليم سه كودك از اسلام ميگردد- اگر آنان را در شرايط مساوي تعليم ندهد و مساوات و برابري را دربارهي آنها رعايت نكند يعني ميان فقير و غني فرق بگذارد، در روز قيامت با خائنان محشور خواهد شود.(ابن سحنون(1955م)ص353و354)
مسجد به عنوان اولين آموزشگاه در اسلام
اولين مكان تعليم و تربيت در اسلام،مسجد و محور اين آموزش و پرورش قرآن كريم بود.يكي از تصميماتي كه پيامبر (ص) در بدو ورود به مدينه به اجرا در آوردند ساختن مسجدي بود كه امروز به نام مسجدالنبي (ص) معروف است.در قسمتي از اين مسجد ايواني سرپوشيده به نام صفّه بنا شد.در روز، استاداني كه به اين منظور انتخاب شده بودند به شاگردان آموزش ميدادند و شاگردان شب در آنجا ميخوابيدند، اساساً آموزش در اسلام به دستور پيامبر (ص) آغاز شد، افراد و گروههايي را پس از تعليم به نواحي مختلف عربستان و يمن اعزام ميداشتند تا قرآن براي مردم بخوانند و به آنها تعليم دهند.اسناد و مدارك رويدادهاي ديگر، بر وجود فعاليت آموزشي مسجد و تشكيل حلقههاي درس در دورهي پيامبر (ص) دلالت دارد.
رسول اكرم (ص) روزي وارد مسجد شد، متوجه شد دو گروه در مسجد دو حلقه تشكيل دادهاند، گروه اول به عبادت و نماز مشغولند و گروه دوم به كسب علم و آموزش، در اين موقع پيامبر (ص) فرمودند: هر دو گروه عمل خير انجام ميدهند، ولي من براي آموزش آمدهام و به گروهي كه به كسب علم مشغول بودند، پيوست(محدث قمی(1355)ص20)
اموري كه در صدر اسلام در مسجد- علاوه بر عبادت- مورد احتياج همگان بود پس از فرا گرفتن خواندن و نوشتن، عبارت از درس قرآن و حديث و مسائل شرعي و احياناً آموزش زبان و ادب عرب بوده است، و در زمان خلافت حضرت علي (ع)بعد از نمازها و در اعیاد گاه به ايراد خطبه ميپرداختند. حضرت علي (ع)ميفرمايند:«قَد دارَسْتُكُمُ الكِتابَ (نهجالبلاغه، خطبه 180) كتاب خدا را به شما آموختم.
اين مواد را بايد نخستين دروس مسلمين قرن اول محسوب نمود كه صرفاً جنبهي خالص ديني داشت و يا نياز ديني، آنان را وادار به آموزش زبان و ادب عرب مينمود، كه حضرت علي (ع) خود از اولين واضعان علم نحو در زبان عربي براي فهم قرآن بودند.( حجتي ، اسلام و تعليم و تربيت، ((1358)ص 27)
1-4-هدف های آموزش و پرورش در محيط آموزشي
1-4-1- خودشناسي
آموزش و پرورش كمك ميكند تا شخص خود را بشناسد و به ارزش خود پي ببرد، شخص مهارتهاي اساسي را براي رفع نيازهاي خود كسب ميكند و آموزش و پرورش وظيفه دارد شخص را در موقعيتهايي قراردهد تا استعداد خود را شناسايي كند و در آن زمينه شكوفا شود، روح زيباييشناسي و هنر در فردتقويت ميشود و او ميتواند به روش سودمندي از اوقات عمر خود استفاده كند.حضرت علي (ع) ميفرمايند:هَلَكَ امْرُؤٌ لَم يَعْرِفْ قَدْرَهُ(همان،حکمت149)
نابود شد كسي كه ارزش خود را ندانست.
1-4-2- خداشناسي
حضرت علي(ع)می فرمایند:علم به ذات و صفات خدا را بايد به خود او واگذاريم و به عجز خود در علومي كه عقل راه ندارد اعتراف كنيم كه اين خود نشانهي استواري در علم دين است او را نبايد با ميزان و ملاكهاي عقلي خود ارزيابي كنيم. فكر و عقل نارساي ما عاجز است و فقط ميتوان فعل خدا را ديد و در آفرينش او كنكاوش كرد و آن را به ذات لايزال او نسبت داد، اوخدايي است كه پديدهها را از هيچ آفريد، نمونهاي در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند و تمام مخلوقات او با زبان گويا به وجود پروردگار گواهي ميدهند و او را به ما نشان ميدهند و ما را بياختيار به شناخت پروردگار ميخوانند وهر پديدهاي حجتي بر وجود اوست، گرچه بعضي مخلوقات، به ظاهر ساكتند،ولي بر تدبيرخداوندي گويا،و نشانههاي روشني بر قدرت وحكمت اويند! اووجودي است كه مانند ندارداودرجهان نظم ايجاد نمود وبا قدرت خداوندي بين اشياء متضاد هماهنگي ايجادكرد ( همان،خطبه 91)
1-4-3- هدفهاي روابط انساني
حضرت علي(ع)درفکر آموزش مردم براي اجتماعي كردن آنها وشركت در،فعاليت های عامالمنفعه بودند.ايشان ميفرمايند:خالِطوُا الناسَ مخالطةً إنْ مُتّم مَعَها بَكَوْا و إنْ عِشْتُم حَنُّوا إلَيكُم.( همان، حكمت 10)
با مردم آن گونه معاشرت كنيد كه اگر مُرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.
1-4-4- هدفهاي كارآيي اقتصادي و مورد نیاز
آموزش جهت كسب مها رت در مواردي كه جامعه در آن زمان به آن نياز دارد و در آن موقع حضرت نيز مردم را ترغيب به فراگيري انواع مهارتهاي مورد نياز جامعه مينمودند و سفارش می نمودن که یک کار را در پی گیرند ودر صورت پراکندگی کاری در زمینه اقتصادی نیز پیشرفتی نخواهند داشت.
حضرت علي (ع) ميفرمايند:مَنْ أوْمَأ إلي مُتفاوِت خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ(همان، حكمت 403)
و درود خدا بر او، فرمود:كسي كه به كارهاي گوناگون پردازد، خوار شده، پيروز نميگردد!
1-4-5- هدفهاي پذيرش مسؤوليت اجتماعي
حضرت علی (ع) می فرمایند همه مسئولند و باید براساس موقعتی که دارند به بهترین روش عمل کنند ،ما نیز باید با دادن مسئولیت و آموزش صحیح ،نوجوانان را مسئولیت پذیر کنیم، و این ممکن نیست مگر اینکه در ابتدا عالمان به وظیفه خود عمل کنند.
حضرت علي (ع)ميفرمايند:مسؤولية العالم و الجاهل- و قال (ع):ما أخَذَ اللهُ عَلي اهلِ الجهلِ أنْ يَتَعَلَّمُوا حَتّي أخَذَ علي اهلِ العلمِ أنْ يُعَلِّمُوا(همان،حكمت 478)
مسئولیت علماء وجاهلان ، و درود خدا بر او، فرمود:خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آن كه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.(اویس کریم،ص70)
1-¬5- هدف های مديريت آموزشي در یک محيط آموزشي
1-5-1- كمك به رسيدن، اهداف آموزش و پرورش اسلامی
ما به طور مختصر پنج هدف را در بالا اشاره کردیم و حضرت علی(ع)با وجود مشکلات فراوان و جنگهای تحمیلی از امر عمومی آموزش و پرورش غافل نبودند و مساجد مرکز فراگیری علوم بود،یکی از بهترین کمک های مدیر در یک مکان آموزشی ایجاد هماهنگی بین علوم اکتسابی با فطریات بچه هاست.حضرت علی(ع)می فرمایند:العلمُ عِلمانِ: مطبوعٌ ومَسموعٌ،وَلاينفعُ الْمسموعُ اذا لَمْ يَكُن المطبوعُ.( همان، حكمت 338)
علم دوگونه است:علم فطري وعلم اكتسابي،علم اكتسابي اگر هماهنگ با علم فطري نباشد سودمند نخواهد بود.
1-5-2- ايجاد هماهنگي بين همهي منابع و فعاليتها
اين هدف خود در سه بخش هماهنگي هر فعاليت و تمام فعاليتها با اهداف كلي و هماهنگي بين عوامل دروني و بيروني مؤثر بر تعليم و تربيت تقسيم ميشود مدير بايد متوجه تمام فعاليتهاي داخل مدرسه باشد و نسبت به هماهنگي هريك از رفتارهاي آموزشي و پرورشي با يكديگر براي رسيدن به اهداف كلي تعليم و تربيت تلاش كند و از وضعيت كلاسها مطّلع باشد و ارتباط علوم را بداند واولياء كه يكي از عوامل بيروني هستند را با اهداف مدرسه و تعليم و تربيت آشنا و هماهنگ كند و متوجه باشد كه مشكلات اقتصادي، عاطفي، رواني، اخلاقي و فرهنگي خانواده بهطور مستقيم بر جوّ و تعليمات مدرسه تأثير ميگذارد و تا مدرسه نتواند شرايط محيط خانواده را به نفع مدرسه تغيير دهد، موفّق نخواهد بود.مدیر باید تا می تواند برای هماهنگی بیشتر با اهل علم و دانشمندان وکسانی که در محیط آموزشی مسئولیت دارند به مباحثه و مشورت بپردازد .
حضرت علي (ع)می فرمایند: و أكثِرْ مُدارَسَةَ العُلَماء و مُناقَشَةَ الحُكماء في تَثْبيتِ ما صَلَحَ عليهِ أمْرُ بلادِكَ و اقامةِ مَا أسْتَقامَ بِهِ الناسُ قَبْلَكَ(همان، نامه 53)
با دانشمندان، فراوان گفتگو كن و با حكيمان فراوان بحث كن، كه مايهي آباداني و اصلاح شهرها و برقراري نظم و قانوني است كه در گذشته نيز وجود داشت…
1-5-3- كمك به بهبود و اصلاح جريان تعليم و تربيت
مدير از يك سو نماينده معلمان و از سوي نماينده سازمان آموزش و پرورش كه بايد اهداف سازمان را براي معلمان تبيين كند و براي رسيدن به آن برنامهريزي نمايد و از طرفي گلايهها، پيشنهادهاي دبيران جهت ارتقاء وضع موجود و بهبود آن را به مديران سطوح بالاتر منعكس كند، و اين وظيفه را حضرت به نمايندگان و وكلاي خود گوشزد مينمودند. حضرت علي (ع) در نامه خود به مالك سفارش ميكنند كه نگو به من فرمان دادند و من نيز فرمان ميدهم، پس بايد اطاعت شود، كه اين گونه خود بزرگبيني، دل را فاسد، و دين را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست…(همان)ایشان در ادامه می فرمایند: بايد انسان نیکوکار پاداش داده شود و بدكار بايد مجازات تا نيكوكار در نيكوكاري بيرغبت نشود و بدكاران در بدكاري تشويق نشوند…(همان)
1-5-4- ياري به اعضاي سازمان آموزشي براي تشخيص و درك بهترين هدفها
مدیر باید در درک و تشخیص بالاترین و بهترین اهداف آموزش و پرورش به معلمان خود کمک کند و بداند بهترین توشه برای دانش آموز ایمان و ارتباط صحیح با خداست و در سایه همین ارتباط حسنه می توان علم را آباد نمود و از مواهب دنیا بهتر استفاده کردو امور تجربی موفّقیت بهتری کسب کرد.حضرت علی(ع)ميفرمايند:سَبيلٌ أبْلَجُ المِنهاجِ، أنورُ السِّراجِ فَبِالإيمانِ يُسْتَعَدلُّ عَلَي الصّالحاتِ و بالصالحاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَي الايمانِ و بِالإيمانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ.( همان، خطبه 156)
ايمان روشنترين راه و نورانيترين چراغهاست، با ايمان ميتوان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نيكو به ايمان ميتوان دسترسي پيدا كرد، با ايمان، علم و دانش آبادان است.
حضرت علي (ع) راه رسيدن به اصلاح جامعه را اصلاح فردي ميداند و ميفرمايند:
مَنْ اَصْلَحَ سَريرتَهُ اَصَْلحَ اللهُ عَلا نِيَتَهُ و مَن عَمِلَ لدينِهِ كَفاهُ اللهُ اَمْرَ دُنْياهُ و مَن أحْسَنَ فيما بَيْنَهُ و بينَ الله اَحْسَنَ اللهُ ما بَيْنَهُ و بينَ النّاسِ.( همان، حكمت 423)
كسي كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند و كسي كه براي دين خود كار كند خدا دنياي او را كفايت فرمايد و كسي كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او مردم را اصلاح خواهد كرد.
1-5-5- راهنمايي، همكاري، كمك،تقويت و حمايت از اعضاي سازمان آموزشي
حضرت علی(ع)هیچگاه دست ازحمایت قرآن ،دین و مومنین برنداشت ، و همیشه یاور مظلومین و نیازمندان بود و این را به تمام والیان خود بیان نموده بود و همیشه به استان داران و نمایندگان خود برای رسیدن به این اهداف کمک میکرد،به فرزند خود می فرمایند بهترین کسی که می تواند مشکلات ما را برطرف کند خداوند است …فَأفْضَيْتَ إلَيه بِحاجَتِك وَ أبْثَثتَهُ ذاتَ نفسِكَ و شَكَوْتَ اليِهِ هُمُومَكَ و اسْتَكْشَفْتَهُ كُروبَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلي اُمُورِك…( همان، نامه 31)
پس حاجت خود را به خدا بازگوي و آنچه در دل داري نزد او بگو، غم و اندوه خود را در پيشگاه او مطرح كن، تا غمهاي تو را برطرف كند و در مشكلات تو را ياري رساند…
1-5-6- فراهم كردن زمينههاي شور و تبادل نظر و به وجود آوردن احساس مسؤوليت مشترك
مديريت آموزشي وقتي معلمان را در مسائل مدرسه مشاركت ميدهد، در حقيقت آنها را وادار ساخته در مدرسه سرمايهگذاري فكري كنند و معلمان فرزندان فكري خود را كه در توليد آن سهيم بودهاند را دوست دارند و با اشتياق كامل انجام ميدهند.مدير بايد به معلمان بفهماندكه در حقيقت خود معلمان هستند كه مدرسه را اداره ميكنند و او تنها به عنوان يك همكار و هماهنگكننده در خدمت آنهاست.
حضرت علي (ع) ميفرمايند:مَن اِسْتَبَدَّ بِرَأيِهِ هَلَكَ و مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها في عُقُولِها( همان، حكمت 161)
هركس خودراي باشد به هلاكت خواهد رسيد و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقلهاي آنان شريك شد.
1-5-7-ايجاد روابط انساني مطلوب،فرصت بروزخلاقيت وايجاد تسهيلات براي رشد اعضا
حضرت در نامه خود به مالك مينويسد كه، پس چرا خود را پنهان ميداري؟ و يا مردي بخيل و تنگنظري، كه در اين صورت نيز مردم چون تو را بنگرند مأيوس شده از درخواست كردن باز مانند.
حضرت علاوه بر ارتباط داشتن مدير و تنگنظر نبودنش ميفرمايند كه:مبادا دچار خودپسندي گردي! و به خوبيهاي خود اطمينان كني، و ستايش را دوست داشته باشي كه اينها همه از بهترين فرصتهاي شيطان براي هجوم آوردن به توست، و كردار نيك نيكوكاران را نابود سازد.(همان،نامه53)
و قال (ع):قلوبُ الرِّجال وحْشِيَةٌ فَمَنْ تَألَفَّها أقْبَلَتْ عَلَيه(همان،حکمت51)
دلهاي مردم گريزان و فراري است و درندهخو، پس هركس نسبت به آن (قلبها) خوشرويي و مهرباني كند به آن شخص روي آورند.
رفتارهاي تكراري باعث رشد، حركت و تغيير نميشود و شايد كمتحرّكي و بيتفاوتي معلم و شاگرد بخاطر عدم توجه مدير و محيط آموزشي نسبت به كار آنهاست.مدير تا ميتواند بايد فرصتهاي مطالعاتي و آموزشي مناسب را براي معلمين و دانش آموزان خود فراهم كند، بايد محيط كار معلمين به آزمايشگاهها، كتابخانهها و تمام وسايل مناسب تجهيز شود و معلم بايد حس كند كه محيط آموزشي آمادگي پذيش نظرات،پيشنهادات نو و تازه او را دارد.
همچنين بايد امكان ارتقاء معلمين به شغلها و نقشهاي آموزشي بالاتر و همينطور شركت در مجامع و جلساتي كه بتوان از وجود آنها استفاده كرد، فراهم شود.
1-5-8-حل مشكلات دانشآموزان وكمك به كشف و بروز استعدادهاي آنها
حضرت علی (ع)در صدد حل مشکلات مادی و معنوی مردم بود و به همه استان داران و والیان خود دستور میداد شرایطی را فراهم کنند که استعدادهای مردم بروز کند و ارتقاء یابد.
مديريت آموزشي موظف است شرايط هر دانشآموز را در موقع مناسب بررسي كند علت ناهنجاري رفتاري دانشآموز ممكن است وضع اقتصادي خانواده او باشد و همين امر باعث دزدي او باشد و بچهاي كه در خانوادهاي زندگي ميكند كه او را تنبيه ميكنند و پدر و مادر با خشونت با او رفتار ميكنند ، دانشآموز درصدد انتقامجويي در مدرسه است.
بيماريهاي جسمي، عصبي، رواني و عاطفي ميتواند منشاء رفتارهاي نامطلوب و عدم پاسخ مناسب تربيتي از طرف دانشآموز گردد و مدير بايد ريشهيابي كند و علت رفتارهاي زشت و مشكلات اخلاقي را كشف كند و آن را برطرف كند،گاه به خاطر سنگيني گوش يا ضعف قواي جسمي و حتي تغذيه نامناسب، دانشآموز توان شنيدن و درك مطلب معلم و درس را نداشته باشد و ديگران او را متّهم به كمهوشي و يا تنبلي کنند.
انسانها داراي استعدادهاي متفاوتي هستند، زيرا در شرايط مختلف طبيعي و ا قليمي خاصي رشد ميكنند.استعدادها يعني زمينهها و آمادگيهاي خاصي كه در هر فرد وجود دارد و معمولاً اين توانايي بالقوّه او را از ديگران جدا ميسازد.
براساس آنچه ابراهام مزلو در كتاب «انگيزش و شخصيت» گفته است استعداد آن چيزي است كه يك انسان را آنچه ميتواند بشود، ميسازد. يك نفر استعداد نقاش شدن، فرد ديگر استعداد فني و ديگری استعداد الهي دارد و اينها همه منوط به وضعيت پدر و مادر، محل تولد… است.(مزلو،(1367ش)ص20)
2-ويژگيها و تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
2-1- تواناييهاي مديريت و رهبري آموزشي
حضرت علی (ع)در مورد انتخاب مدیر اصلح و تواناییهای اوقبل از دریافت مدیریت ،می فرمایند:مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ إماماً فَلْيَبْدَأ بِتَعْلِيم نفسِهِ قَبْلَ تعليمِ غيرِهِ و ليَكُنْ تَأديِبُهُ بِسيرَتِهِ قبلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نفسِهِ و مُؤَدِّبُها أحَقُّ بِالإجلالِ مِن مُعَلِّم الناس و مُؤَدَّبِهِم.( نهجالبلاغه، حكمت 73)
كسي كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران پردازد خود را بسازد،و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب بياموزد.
جناب میرکمالی تواناییها را به سه دسته تقسیم میکنند(.(میرکمالی،رهبری و مدیریت آموزشی،(1386)ص90):
2-3-1- تواناييهاي عمومي
2-3-2- تواناييهاي بلوغي
2-3-3- تواناييهاي رهبري
2-3-1- تواناييهاي عمومي
منظورآن دسته تواناييهايي است كه هر فرد عادي بايد براي ادامهي زندگي معمولي و همراه با سعادت نسبي خود داشته باشد.
مجموعهي اين تواناييها منتهي به يك زندگي سالم، معنيدار،خوشآينده، درست و پويا و بالاخره نجاتدهنده ميشود.اين ويژگيها حداقل توانمنديهايي هستند كه هر مدير بايد داشته باشد.
تعدادی از تواناييهاي عمومي عبارتند از:
الف) سلامتي جسمي
ب) سلامتي رواني
ج) سلامتي عاطفي
د) سلامتي عقل و قدرت تفكر و ادراك
ه) ايمان
و) تقوي و تعهد
2-3-2- تواناييهاي بلوغي
تواناييهاي بلوغي در مرحله بالاتري از تواناييهاي عمومي است كه اشاره كرديم، اين دسته از تواناييها، فرد را در سطحي بالاتر از يك فرد عادي قرار ميدهد، بلوغ از نظر لغوي به معني رسيدگي و پختگي است، منظور از بلوغ داشتن توانايي جسمي، عقلي و ادراكي براي قبول مسؤوليتها و تكاليف محوله است، او در يك مرحله به يك رشد قابل قبول دست يافته كه ميتواند مدير آموزشي خوبي باشد از جمله تواناييها در اين مرحله:
الف) دانش
– دانش عمومي
– دانش تخصصي
بخش اول: تخصص در مفهوم اصطلاحي مديريت
– مهارتهاي فني
– مهارتهاي روابط انساني
– مهارتهاي اداركي
بخش دوم: تخصص در مفهوم اصطلاحي آموزشي
– دانش عمومي
ايشان در ابتداي خطبه 6 آگاهي را براي مدیر باعث عدم غافلگيري ميداند وميفرمايند:از آگاهي برخوردارم و هرگز غافلگير نميشوم.(نهج البلاغه،خطبه6)
و در جای دیگر علاوه بر اطلاعات ميفرمايند: اَوْضَعُ العلمِ ما وُقِفَ علي اللِّسانِ و أرفَعُهُ ما ظَهَرَ في الجوارحِ و الأركانِ ( همان، حكمت)
بيارزشترين دانش،دانشيست كه برسرزبان است وبرترين علم،علمي است كه دراعضاء وجوارح آشكار است.حضرت علی(ع) مدیر را فردی دارای درک بالا به همراه پختگی رفتار معرفی میکنند،يعني مدير بايد داراي اطلاعات لازم براي درك مسائل عمومي و كلي باشد، مدير بايد فردي تحصيلكرده و درسخوانده باشد و نبايد فقط معلومات حفظي زيادي داشته باشد، بلكه بايدقادر به درك روابط منطقي پديدهها و علوم، تفسير و تعبير اطلاعات بدست آمده باشد.
دانش عمومي در زمينههاي مختلف به مدير،يك فكر و مغز منطقي و معقول ميدهد تا روابط متغير بهم مربوط يك پديده و يا پديدهها را درك كند.
مدير قبل از بحث علوم تخصّصي شغلي خود، بايد آثار فلسفي، ادبي، مذهبي و علمي زيادي را مورد مطالعه قرار داده باشد و آنها را درك كند، او نبايد با كتاب و كتابخانه بيگانه باشد، عادت به مطالعه يكي از ويژگيهاي دانشمندان و متفكران است.(معادی خواه،ج5،ص110)
– دانش تخصصي
دانشي است كه فرد را در يك رشته يا كار بخصوص آگاه وتوانمند كند و اين باعث تخصصي شدن امور ميشود، حضرت علي (ع) ميفرمايند:قيمةُ كُلِّ أمْرءٍ ما يُحْسِنُهُ)همان،حکمت81)
ارزش هر كس به مقدار دانايي و تخصص اوست.
يك فرد متخصص كسي است كه به ماهيت شغل خود آشنا باشد و بتواند تمام عواملي كه منجر به بهتر انجام شدن آن ميشود را بشناسد، در همين راستا، در او مهارتهايي بوجود ميآيد كه با نيازهاي شغلي، حرفهاي سازگار است.دانش تخصصي به بحث تجزيه شغل يا كار شكافي رابطه تنگاتنگي دارد.و به دو جنبهي شرح شغل و شرح شرايط شاغل برميگردد، شرح شغل، يعني تعريف و عنوان شغل، شرح وظايف، مسؤوليتها و ميزان سرپرستي و شرايط كار با توجه به محيط است و شرح احراز شغل براي شاغل است و شامل شرايط جسماني، فكري و رواني، ويژگيهاي اجتماعي، مسؤوليتپذيري و مهارت تخصصي در مورد شغل براي فرد است. مهارتهاي فني چيزي است كه هر شاغلي بايد در مرحلهي اول بداند يك موسيقيدان بايد بداند كه چگونه بنوازد،و يك مدير اجرايي بايد در زمينههايي مثل حسابداري، توليد و فروش و يا هرچه مربوط به شغلش است، آگاهي داشته باشدو روابط انساني همان دانش رفتارشناسي است كه به موضوعات زيادي دربارهي رفتار انسان، كنش و واكنش بين انسانها، ناهنجاريها رفتار گروهي و سازماني و غيره ميپردازدو مهارت ادراکی همان «دانش عمومي» است كه بايد مدير با مطالعه فراوان و سطح بالا و درك روابط بين پديدهها، رفتار مناسب داشته باشد كه قبلاً صحبت شد.
مديريت آموزشي با امكانات و لوازم آموزشي سروكار دارد و شناخت وسايل آموزشي، كمك آموزشي بايد به جنبههاي آموزشي و تربيتي انسانها يعني دانشآموزان مسلّط باشد و از علوم بهداشت رواني، روانشناسي تربيتي و يادگيري بهرههاي لازم را بگيرد.
ب) تجربه
حضرت علي (ع) ميفرمايند:و من التوفيقِ حفظُ التَّجْربه(همان،حکمت211)
رمز پيروزي حفظ و به كارگيري تجربه است…
ج) قدرت تشخيص، قضاوت، تصميمگيري و حل مسائل
حضرت علي(ع)دربارهي قضاوت بعضي اشخاص ميفرمايند:لَم یَعَضَّ علَی العِلمِ ِبضِرسٍ قاطعٍ(همان، خطبه 17)از روي علم و يقين سخن نميگويد.
ه) نگرش و جهانبيني
مدیر باید نگاهش به هستی توحیدی باشد حضرت علي (ع) در وصف خداوند ميفرمايند:
خدا بينيازكنندهي هر نيازمند، و عزتبخش هر خوار و ذليل، نيروي هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبتزده است، هر كس سخن گويد ميشنود، و هركه ساكت باشد، اسرار درونش را ميداند، روزي زندگان بر اوست و هركه بميرد بهسوي او بازميگردد.(همان، خطبه 109)
و) اخلاق و رفتار مناسب
حضرت علي (ع) در نامه خود به محمد بن ابيبكر ميفرمايند:
فَاخفِض لهم جناحَک و اَلِن لهم جانِبک وابسُط لهم وجهَک وآسٍ بینهم فی اللحظه و النظره.(همان، نامه 27)
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشادهرو خندان باش، در نگاههايت و در نيمنگاه و خيره شدن به مردم، به تساوي رفتار كن.
الگوي كامل انسانيت
و درود خدا بر او، فرمود:در گذشته برادري ديني داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياي حرام در چشم او بيارزش مينمود، واز شكمبارگي دور بود، پس آنچه را نمييافت آرزو نميكرد، و آنچه را مييافت زيادهروي ند اشت، در بيشتر عمرش ساكت بود، اما گاهي كه لب به سخن ميگشود بر ديگر سخنوران برتري داشت، وتشنگي پرسشكنندگان را فرو مينشاند، به ظاهر ناتوان و مستضعف مينمود اما در برخورد جدي، چونان شير بيشه ميخروشيد، يا چون مار بياباني به حركت در ميآمد، تا پيش قاضي نميرفت دليلي مطرح نميكرد، و كسي را كه عذري داشت سرزنش نميكرد، تا آن كه عذر او را ميشنيد، از درد شكوه ميكرد، مگر پس از تندرستي و بهبودي، آنچه عمل ميكرد، ميگفت و بدانچه عمل نميكرد چيزي نميگفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشي ميگرفتند در سكوت مغلوب نميگرديد، و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود، اگر بر سر دوراهي دو كار قرار ميگرفت، ميانديشيد كه كدام يك با خواستههاي نفس نزديكتر است، با آن مخالفت ميكرد، پس بر شما باد به روي آوردن به اينگونه از ارزشهاي اخلاقي، و با يكديگر در كسب آن رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخي از آن ارزشهاي اخلاقي بهتر از رها كردن همه است.(همان، حكمت 289)
– وظايف مديريت آموزشي
3-1- تصميمگيري
تصميمگيري فرآيندي است، هدفمند، مستمر، پويا و مجموعهاي كه تمام چرخههاي زندگي و دوران حيات سازمان را دربرميگيرد. از نظر دكتر ميركمالي، تصميمگيري فرآيند انتخاب بهترين راه ممكن از ميان راهحلهاي موجود حل يك مسئله است.( ميركمالي،فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش(1371)ص 6)
1-3-1- مراحل تصميمگيري
الف) اخذ اطلاعات
ب) مشورت
ج) پالايش انديشههاي متفاوت پس از مشورت
د) احتياط و دورانديشي (حزم نگري)
ه) استظهار (پشتگرمي)
باید توجه داشت آیا از طرف دیگران حمایت می شویم یا نه.
و) عزم
ز) توكل
معلمين از اقشار نادر جامعه هستند كه بدون انگيزههاي مادي به شغل خود روي ميآورند، در حالي كه اين طبقهي اجتماعي به علت دانش و درك و مناعت طبع خود به مسائل مادي توجه زيادي ندارند، در عينحال از نيازهاي اجتماعي، مسئوليتپذيري و شناخت از سطح بالايي برخوردارند.معلم تمام رفتار و كردار مدير خود را زير نظر ميگيرد و نسبت به هر رفتاري كه از او و همكاران اجرائيش سر ميزند، تفسيري دارد، معلم تا زماني به مدير و نظام آموزشي و كار خود علاقمند باقي ميماند كه احساس ارزشمندي و احترام كند و بداند كه مديران و سرپرستان او به وجود او افتخار ميكنند، مشاركت در تصميمگيريها، نظرخواهي و تفويض اختيار از نشانهها و علائم اعتماد، ايمان و علاقمندي به وجود معلم است.
علاوه بر معلم، دانشآموزان و اولياء نيز نقش مهمي در رسيدن به اهداف آموزش و پرورش دارند كه مدير بايد به نظرات آنان نيز احترام بگذارد و رابط بين معلم، دانشآموز و اولياء باشد و چنانچه سازمان آموزشي بخواهد در امر تعليم و تربيت موفق باشد، بايد معلمين، دانشآموزان و اولياء را در امور سازمان مشاركت دهد.
3-2- نيازسنجي و برنامهريزي
حضرت علي (ع) در مورد فلسفهي تشكيل حكومت اسلامي و برنامه ریزی خود ميفرمايند:
خدايا توميداني كه جنگ و درگيري ما براي به دست آوردن قدرت و دنيا و ثروت نبود، بلكه ميخواستيم نشانههاي حق ودين تورا به جايگاه خويش بازگردانيم و در سرزمين تو اصلاح را ظاهر كنيم تا بندگان ستمديده ات در امن و امان زندگي كنند و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد(نهج البلاغه، خطبه 131)
اصولاً مديريت آموزشي چيزي جز پيشبيني راهها و روشها، فراهم كردن زمينهها و تأمين امكانات براي رسيدن به اهداف آموزش وپرورش نيست. حضرت در سفارشات خود به فرزندش در مورد اهميت برنامهريزي و تعيين وظايف محوله ميفرمايند:كار هر كدام از خدمتكارانت را معين كن كه او را در برابر كار مسئول بداني، كه تقسيم درست كار سبب ميشود كارها را به يكديگر وانگذارند و در خدمت سستي نكنند.(همان، نامه 31)
برنامهريزي به عنوان مهمترين وظيفه مدير آموزشي با توجه به سطح سازماني يا موقعيتي كه مدير بكار اشتغال دارد به دو سطح تقسيم ميشود:
3-2-1- برنامهريزي آموزشي
3-2-2- برنامهريزي درسي
فرآيند تشخيص وضعيت موجود و مطلوب جامعه، تعيين اهداف نظام آموزشي سياستگذاري، تعيين شاخصها و رويهها و تخصيص منابع، امكانات نيروها، بودجه و روشهاي تحقق آن اهداف، برنامهريزي آموزشي ناميده ميشود، اكثر مديران آموزشي الزاماً به برنامهريزي آموزشي نميپردازند، بيشتر وظايف و فعاليتهاي مديران آموزشي واحدهاي آموزشي مربوط به برنامهريزي درسي است.
توجه به ایجاد علاقه در برنامه های درسی بسیار مهم است ، به طوری که حضرت علی(ع) می فرمایند ،باید برنامه های درسی جذاب و زیبا باشد تا دل دانش آموز به آن توجه کند و روحش به سوی آن پرواز کند و این بهترین راه ایجاد انگیزه درسی است.
فَلَو شَغَلْتَ قلبَك أيّها المُستَمعَ بالوصول الي ما يهجِمُ عليك مِنْ تلك المناظر المونقةٍ لَزَهِقَتْ نفسُك شوقاً اليها(همان، خطبه 165)
اگر دل خود را به منظرههاي زيبايي كه در بهشت به آن ميرسي مشغول داري، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد.
مراحل برنامهريزي درسي
1- مرحله اول: (قبل از عمل)
اين مرحله شامل فعاليتهايي است كه زمينه را براي برنامهريزي آماده ميسازد، تهيه طرح درس، آماده سازي ميز و نيمكت، اطاق، كتاب و كتابخانه ..و تفكر دربارهي رفتارهايي كه دانشآموز بايد ياد بگيرد.
2- مرحله دوم: (مرحله فعال يا عملي برنامهريزي)
در اين مرحله تدريس انجام ميشود، معمولاً معلم با استفاده از زبان، اشارات، حالتهاي مختلف و مواد و منابع آموزشي و كمك آموزشي به برقراري ارتباط با دانشآموز كمك ميكند تا به اهداف آموزشي دست يابند.
3- مرحله سوم: (ارزيابي)
در اين مرحله كار دانشآموزان مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد، چه بصورت شفاهي و چه به شكلهاي ديگر، از ميزان آنچه دانشآموزان ياد گرفته يا تغيير رفتار دادهاند اطمينان حاصل ميشود.( شعارينژاد ،((1362)ص67)
3-3- تأمين و سازماندهي منابع و امكانات
3-3-1- تأمين نيروي انساني مناسب
3-3-2- تأمين منابع و امكانات مادي و تكنولوژيك
3-3-3- هماهنگي و تلفيق منابع انساني و مادي
3-4- آموزش و آماده سازي نيروي انساني
3-4-1- آموزشهاي قبل از خدمت
3-4-2- آموزش بدو ورود (آشناسازي با محيط، امكانات)
3-4-3- آموزش ضمن خدمت
3-5- انگيزش
هر مديري ميخواهد که در حوزه فعاليت خود همه با ميل و علاقه مشغول به کار باشند و با جديت هدفهاي سازمان را تعقيب کنند انگيزه و انگيزش مفاهيمي هستند که ميتوانند چراهاي رفتار هر انساني را توضيح بدهند و به ما در تفسير واقعيت جريان زندگي انسانها کمک کنند انگيزش قبل از هر چيزي با مفاهيمي چون نياز، ميل، علاقه، رغبت و… ارتباط دارد.و بر حسب علاقه، فرهنگ يا موقعيت، افراد از همه آنها استفاده ميکنند حضرت علي (ع) در مورد وجود انگيزه در کار و اهميت آن در کار و تدريس ميفرمايند:قليلٌ مَدومٌ عليه خيرٌ مِنْ کثيرٍ مَمْلولٍ منهُ(همان،حکمت444)
چيز اندک که با اشتياق و انگيزه تداوم يابد بهتر از فراواني است که رنج آور باشد.یکی از عوامل مهم در انگیزه محیط خوب یا بد است که حضرت خطاب به مردم بصره می فرمایند: اخلاق شما پست و پيمان شما از هم گسسته، دين شما دو رويي و آب آشاميدني شما شور و ناگوار است (براي نزديکي به دريا که سبب بيماريهاي بسيار سوء مزاج و فساد معده و غيره گردد و بر اثر آن کند فهمي و خنگي توليد شود) و هر کس ميان شما زندگي کند به کيفر گناهش گرفتار ميشود و آن کسي که از شما دوري گزيند مشمول آمرزش پروردگار ميگردد، منجمان با رصد کردن دريافتهاند که دورترين نقطهي زمين از معدل النهار، منطقه ابله (مرکز شهر بصره است)(شرح ابن ابي الحديد / ج 1، ص 468)
3-6- برقراري روابط انساني
بر هر مدير آموزشي فرض است که اگر در محيط کار، بين افراد سازمان، رابطه دو جانبه، زنده و با هدف سازندگي وجود ندارد، اين رابطه را به وجود آورد و اگر تا حدودي چنين روابطي وجود دارد، آن را توسعه ده.
حضرت علي(ع) در نامه خويش به پسرش ميفرمايند:
با آن کس که با تو درشتي کرده، نرم باش که اميد است به زودي در برابر تو نرم شود! با دشمن خود با بخشش رفتار کن. زيرا سرانجامِ شيرينِ او پيروزي است (انتقام يا بخشيدن).(همان،نامه31)
ايشان در نامهاي به مالک اشتر ميفرمايند:
در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدارا کن، و در جايي که جز با درشتي کار انجام نگيرد، درشتي کن، پر و بالت را برابررعيت بگستران، با مردم گشادهروي وفروتن باش،ودرنگاه واشارهي چشم، در سلام کردن واشاره کردن با همگان يکسان باش،تا زورمندان درستم توطمع نکنند وناتوانان ازعدالت تومأيوس نگردند.( همان، نامه 46)
روابط انساني صرفاً ارتباط ظاهري در يک محيط و يا تحت شرايط فيزيکي خاص نيست، روابط انساني، دوست داشتن واقعي انسانهاست.( ميرکمالي، رهبري و مديريت آموزشي،(1386)ص 282)
حضرت علی (ع) می فرمایند:مَن أحبّ شیاً لَهِجَ بِذکرِهِ.(هر کس چیزی را دوست بدارد،به یاد آن حریص می شود.)(ابن میثم،ج5،ص275)
برخي از شاخصهاي روابط انساني
الف) درک نيازها، استعدادها و مشکلات ديگران
ب) پذيرش تفاوتهاي فردي
ج) دوست داشتن ديگران
د) خوب گوش دادن و پذيرفتن افراد
ه) برقراري بهداشت رواني در محيط آموزشي
3-7- نظارت و کنترل
حضرت علی(ع)می فرمایند: ثمَّ تَفَقَّدْ أعمالَهم وابعَثْ العيونَ مِنْ أهلِ الصدقِ و الوفاءِ عَلَيهم فإنَّ تعاهُدَکَ في السرِّ لأمورهم،و ابعَث العُيون مِن أهلِ الصدقِ والوفاء عليهم(نهج البلاغه، نامه 53)
سپس رفتار کارگزاران را بررسي کن، و جاسوساني راستگو، وفا پيشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسي پنهاني تو از کار آنان، سبب امانت داري و مهرباني با رعيت خواهد بود، و از همکاران نزديکت سخت مراقبت کن و اگر يکي ازآنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت تأئيد کرد، به همين مقدار گواهي قناعت کرده او را با تازيانه کيفر کن در بخش ديگري حضرت به مالک اشتر ميفرمايند:
و بدان که هرگاه در کار نويسندگان و منشيان تو کمبودي وجود داشته باشد که تو بيخبر باشي خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.(همان)
چرخ زدن بين بچهها و رابطههاي صميمي با آنها، قرار دادن نماينده از بين بچهها، قرار دادن صندوق پيشنهادات و جمع آوري اطلاعات، حضور در کلاس درس و… ميتوانند وسيلهاي براي نظارت و کنترل باشند ولي بايد توجه داشت که اگر از نظارت، مفهوم جاسوسي، و يا فضولي و يا کسب اطلاعات براي توبيخ، تنبيه، و يا پرونده سازي درک شود، جوّي از بازدارندگي، مقاومت در مقابل اصلاح به وجود خواهد آمد.
مسائل مرتبط و شيوههاي مختلف نظارت و كنترل
الف) آموزش
بسياري از مشکلات سازمانهاي آموزشي که بعد از نظارت و کنترل شناسايي ميشود، ناشي از عدم آگاهي دانشآموزان، اولياء و معلمان است، بايد معلم، دانشآموز و اولياء تحت آموزشهاي مداوم در جهت دست يابي به اهداف آموزش و پرورش و مراکز آموزشي قرار گيرند.
ب) تغيير و جابجايي
بعضي از وقتها بعد از بررسي و نظارت به اين نتيجه ميرسيم که اگر دانشآموز را در يک کلاس ديگر قرار دهيم، مشکل او حل ميشود و يا پايهي تدريس معلم محترم را عوض کنيم، انگيزه او نيز بيشتر ميشود.
ج) گزينش
گاهي اوقات متوجه ميشويم که علاوه بر نيروهاي موجود، بايد نيروهاي جديدي را به استخدام در آوريم و مشکل به وجود آمده را با افزايش نيروي متخصص کاهش دهيم.
د) تأمين شرايط و زمينههاي مناسب
نداشتن وسائل و امکانات کافي از آزمايشگاه و وسايل آن، کتابخانه و يا کلاس مشرف به خيابان بوده و سر و صداي وسائط نقليه سبب انحراف ذهن دانشآموزان شود و يا شرايط فيزيکي و جغرافياي مدرسه در مکان نامناسبي باشد و يا حياط مناسب نيست و وسايل و مکان تفريح و بازي و ورزش وجود ندارد.
ه) تنبيهات انضباطي
در مورد تنبيه حضرت علي (ع) ميفرمايند:
فإنَّ العاقلَ يَتَّعِظُ بِالآدابِ و البهائمَ لايتَّعِظُ إلّا بالضرب.( همان ، نامه 31)
پس همانا انسان عاقل پند ميپذيرد با اندرز و آداب و حيوانات پند نميپذيرند مگر با زدن.
تنبيهات انضباطي،معمولاً در مقررات انضباطي مدارس پيشبيني شده وبعد از بررسي و نظارت بر اجراي قوانين، اگر تخلف از قانون مشاهده شود بايد هوشمندانه و با مشورت در شوراي انضباطي و به صورت دلسوزانه تنبيه معقول و منطقي انجام شود تا دانشآموزان و معلمين بدانند که در صورت تخلف بايد جوابگو باشند.
و حضرت علي(ع) در جايي ديگر ميفرمايند:
اي مردم! من پند و اندرزهايي که پيامبران در ميان امّتهاي خود داشتند. در ميان شما نشر دادم، و وظايفي را که جانشينان پيامبران گذشته در ميان مردم خود به انجام رساندند، تحقق بخشيدم، با تازيانه (نصيحت و اندرز) شما را ادب کردم، نپذيرفتيد.( همان، خطبه 182)
و) اخراج
يکي از نادرترين شيوههاي کنترل اخراج است، چنانچه پس از مطالعات دقيق و کامل، مديريت به اين نتيجه برسد که راهي براي اصلاح و تغيير افراد وجود ندارد، دست به اخراج آنها ميزند. اما، از ميان روشهاي مختلف کنترل، روش خود کنترلي ، طرفداران بيشتري در مديريت دارد، در اين روش افراد با تعمق و تفکر و درک عمل رفتار خود و ارزشهاي مربوط به آن، از درون، خود را موظف به انجام وظايف ميدانند. در اين کنترل، عامل کنترلکننده تحميلي و بيروني نيست، بلکه عامل کنترل وجدان، اعتقادات و شناخت درست فرد است که به عنوان يک نيرو يا عامل دروني فرد را از خطا باز ميدارد. حضرت در مورد خود کنترلي و تعمق و تفکر در رفتار خود ميفرمايند:
کسي که از خود حساب کشد، سود ميبرد، و آن که از خود غفلت کند زيان ميبيند و کسي که از خدا بترسد ايمن باشد، و کسي که عبرت آموزد آگاهي يابد، و آن که آگاهي يابد، ميفهمد، و آن که بفهمد دانش آموخته است.( همان، حکمت 208)
3-8- ارزشيابي و پاداش
يکي ديگر از وظايف مديريت آموزشي، بررسي و تحقق در عملکرد افراد و سازمان است و همچنين ميزان دست يابي به اهداف را ميسنجد و زمينههاي برطرف کردن موانع، اصلاح روشها، بهسازي نيروها و نهايتاً پيمودن مراحل ديگر حرکت و رشد فرد در سازمان را فراهم ميسازد، مديريت آموزش موظف است که مقدار دستيابي به اهداف و نيازهاي از پيش تعيين شده افراد در سازمان را مطلع شود وجهت ترغيب به رفتارهاي مطلوب، تقويت مثبت و تشويق نمايد و براي تغيير رفتارهاي نامطلوب طبق قانون و محترمانه تنبيه کند.حضرت علي(ع) در نامه خود به مالک اشتر ميفرمايند:
ولا یکوننَّ المُحسن والمُسیء عندَک بمنزله سواء(همان، نامه 53)
مبادا خادم و خائن در نزد او يکي باشد.
پاداش و تشويق به شکلهاي مختلفي انجام ميشود، دادن پول يا يک شيء ارزشمند، يک تبريک، يک تشکر، يک هديه کوچک که از تقويت کنندههاي مثبت هستند ميتوانند محرکي خوب براي تکرار عمل مطلوب و يا ترغيب به کار مناسب شوند، گاهي يک جمله زيبا، مانند کارت خوب است، در حال پيشرفت هستي، موفق خواهي شد، ميتواند يک تقويت کننده مناسب باشد که نياز به هزينه و يا شرايط خاص ندارد، نوازش،دست روي شانه زدن ونظاير آن نيز ازهمين نوع ميباشند درمورد تنبيه واعمال آن يا تقويت کنندههاي منفي بهتر است.
پنج نكته در مورد تنبيه و اعمال آن
1ـ وقت شناسي: مدير بايد به موقع و قبل از دير شدن دست به عمل بزند و اقدامات پيشگيرانه و همزمان انضباطي توصيه ميشود.
2ـ گوناگون کردن سطح عاطفي: ميزان مهرباني، آرامش، رعايت مقدار معيني از عاطفه مثل بالا بردن صدا، فرياد کشيدن معقول و… در اعمال تنبيه موثر است.
3ـ اعمال تنبيه يا انضباط بايد به عملکرد بپردازد و نه به خصوصيات و ويژگيهاي شخصي فرد: حمله به شخصيت فرد و نه به عملکرد زشت، باعث عصبانيت ميشود و مشکل را حل نميکند، مدير يا معلم بايد خود مشکل و مسائل مربوط به آن را مورد توجه قرار دهد.
4ـ مسائل وتکاليف بايد مشخص شود: مسائل و مشکلات بايد دقيقاً روشن باشد، تکاليف را بايد بهطور جزء به جزء مشخص کرد تا افراد ابهامي در درک آنها نداشته باشند، ونبايد بيان مسائل وتکاليف به صورت کلّي باشد.
5ـمحرم اسراربودن: بايد دربيان موارد انضباطي وتنبيه،توجه داشت که درخلوت باشد اعمال روشهاي انضباطي براي تصحيح رفتار است نه ايجاد عقدههاي رواني،پس بهتراست درخلوت انجام شود.( کبيري(1371)ص 360ـ356)
برخي از موانع مديريت آموزشي
الف) شيطان
همان طور که قبلاً اشاره کرديم، متأسفانه در مدارس كنوني جهان از شيطان، فرشته،صحبت به عمل نميآيد و اين نيروي اهريمني که براي امتحان انسانهاست را معرفي نميکنند و راههاي نفوذ او را در انسانها نميگويند، اما حضرت علي (ع) در کلام خويش شيطان را از ابتدا تا انتها و اهدافش، معرفي ميکند و خطر او را گوشزد مينمايد و خيلي از گناهان را به واسطهي شيطان و وسوسههاي او ميداند. حضرت علي(ع) در نامهي خويش به معاويه ميفرمايند:همانا تو ناز پروردهاي هستي که شيطان بر تو حکومت ميکند و با تو به آرزوهايش ميرسد، و چون روح و خون در سراسر وجودت جريان دارد.( همان، نامه 10)حضرت در جای دیگر ميفرمايند:
شيطان تير خطرناکي براي شکار شما بر چلهي کمان گذارده، و تا حد توان کشيده، و از نزديکترين مکان شما را هدف قرار داده است و خطاب به خدا گفته:پروردگارا به سبب آن که مرا دور کردي، دنيا را در چشمهايشان جلوه ميدهم، و همه را گمراه خواهم کرد(حجر، آيه 39)پس شيطان بزرگترين مانع براي دينداري، و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براي دنياي شماست( نهجالبلاغه ،خطبه 192)
ب) حُبّ دنيا
حُبّ دنيا به معني دلبستگي به دنياست وگرنه ما فرزند طبيعت هستيم و از خاکيم، دوست داشتن دنيا نبايد به اندازهاي باشد که دلبستگي ايجاد کند و اين دلبستگي ما را از انجام وظايفمان باز دارد، دنيا به خودي خود، فعل خداوند است و تمام حقايق را آن طور که هست به ما نشان ميدهد، بلا، مرگ، درد،… و اين دلبستگي به دنياست که مذموم است و نبايد مانع رسيدن به اهداف ما ميشود.حضرت در مورد آرزوهاي دست نيافتني و خلاف عقل و شرع ميفرمايند:
اکثرُ مَصارعِ العقول تحت بُروقِ المطالع.( همان، حکمت 219)
بيشترين قربانگاههاي انديشهها، زير برق طمعها و آرزوهاست.
ج) حُبّ نفس (خودخواهي)
ما نبايد فريب نفس و کششهاي نفساني را بخوريم، فريب خورده و مغرور شويم.
حضرت علي(ع)ميفرمايند:ميان شما وپندپذيري،پردهاي از غرور وخودخواهي وجود دارد.( همان حکمت 282 ) ما بايدازحبّ ذات استفاده کنيم ودرجهت رضاي خداوند خود را مزيّن به اخلاق حسنه نماييم وبه خواست خداوند توجه داشته باشيم وبدانيم که اوخير و رستگاري ما را ميخواهد وهر آنچه بگويد به نفع ما ميباشد واز هرآنجه ما را نهي کرده به ضرر ما است و به خاطرهمين حُبّ به ذات، طي اين مراحل آسان ميشود.
د) جهل
– جهل علمي
حضرت علي (ع) ميفرمايند:اذا ارذلََ اللهُ عبدا حظر علیه العلمَ.( همان، حکمت 288)
هرگاه خداوند بخواهد بندهاي را خوار کند، دانش را از او دور سازد
علي(ع) در جای دیگر ميفرمايند: الناسُ اعداء ما جهلوا.( همان، حکمت 438 و حکمت 172)
مردم دشمن آن چيزي هستند که نميدانند.
هر گاه اهمیت وفواید مطلبی واضح تر شود عکس العمل منفی نسبت به آن کمتر خواهد شد.
– جهل عملي
بعضي انسانها امکان دارد، عالم باشند ولي در بند خواستههاي دنيايي هستند و اين علاقه به دنیا اجازه نميدهد که آنها به دانش خود توجه کنند، اين قسمت از جهل ميتواند شامل انسانهاي عالم و انسانهاي غير عالم باشد.حضرت علي(ع) ميفرمايند:
ديگري که او را دانشمند نامند اما از دانش بيبهره است، يک دسته از نادانيها را از جمعي نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دامهايي از طنابهاي غرور و گفتههاي دروغين بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر اميال و خواستههاي خود تطبيق ميدهد و حق را به هوسهاي خود تفسير ميکند( همان، خطبه 87)
حضرت علي(ع) ميفرمايند:قرآن را بياموزيد، که بهترين گفتار است و آن را نيک بفهميد که بهار دلهاست..زيرا عالمي که به غير علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگرداني است که از بيماري ناداني شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قويتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.( همان، خطبه 110)
ه) رذائل اخلاقي
متأسفانه گاه کودکان از دوران طفوليت در شرايط و موقعيتهايي قرار ميگيرند که با يک عمل زشت رشد پيدا ميکنند و کمکم آن تبديل به عادت براي او ميشود و همين عادت، مانع تحقق برنامههاي آموزشي و تربيتي در مدارس ميگردد.به طور کل رذایل اخلاقی یکی از موانع بزرگ قبول نکردن حقایق است.حضرت علي(ع) به مالک اشتر ميفرمايند:
بخيل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نيکوکاران باز ميدارد، و از تنگدستي ميترساند، ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحيه تو را سست ميکند، حريص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاري در نظرت زينت دهد، همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگوني هستند که ريشهي آنها بد گماني به خداي بزرگ است( همان، نامه 53)
حضرت علي(ع) بعد از جنگ صفين در مورد شايعات عمروعاص ميفرمايند:شگفتا از عمروعاص پسر نابغه! ميان مردم شام گفت که من اهل شوخي و خوشگذراني بوده و عمر بيهوده ميگذرانم! حرفي از روي باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد، مردم آگاه باشيد، بدترين گفتار دروغ است، عمروعاص سخن ميگويد، سپس دروغ ميبندد، وعده ميدهد و خلاف آن مرتکب ميشود، درخواست ميکند و اصرار ميورزد، اما اگر چيزي از او بخواهيد، بخل ميورزد، به پيمان خيانت ميکند… آگاه باشيد که ياد مرگ مرا از شوخي و کارهاي بيهوده باز ميدارد، ولي عمر و عاص را فراموشي آخرت از سخن حق باز داشته است.( همان، خطبه 84)
نتیجه مقاله:
1- بر حکومت اسلامی، مجریان و مدیران آموزشی واجب است که مردم را آموزش دهند تا بیسواد نباشند و آنان را طبق موازین الهی پرورش دهند تا راه و روش صحیح زندگی را یاد بگیرند.
2- باید در تدوین انواع کتب درسی، اعم از تجربی و دیگر درسها توجه به خداوند انجام شود تا بچهها به طور غیر مستقیم فعل خداوند را ببینند و عظمت، زیبایی، علم و… خداوند را لمس کنند.
3- باید بچهها و معلمها از ابتدا با مکارم اخلاق آشنا شوند و براساس آموزههای اسلامی پرورش یابند، راستگویی، امانتداری و… را باید یاد بگیرند .
4- صاحبان علم و فضیلت نباید در جامعه متروک باشند، باید آنها را مطرح نمود و در تمام برنامهها از آنها استفاده کرد و معلمان و مدیران مدارس از بین آنها انتخاب شوند و دورههای آموزشی شغلی را طی کنند.
5- باید مدیران و معلمان با اهداف آموزش و پرورشی آشنا باشند و در همه حال به تکریم شخصیت، احترام و دوست داشتن، بچهها توجه داشته باشند و در صورت بروز امر خلاف، فعل زشت را نکوهش کنند نه شخص را، و آن نيز بايد در خفا صورت گيرد.
6- باید مدیر شخصی با تجربه، خداترس و خداشناس، با ایمان، متقی و آشنا به وظایف، رهبر، وظیفه شناس، خلّاق، مسئولیت پذیر، امین و راستگو، با وجدان، پندپذیر، منظّم، سالم، خیرخواه، مسلّط بر نفس ،عاقل، عالم، متخصص، هدفدار، توانا، منصف، قاطع، مصمّم، دارای انگیزه کاری، دوستدار بچهها، وقت شناس، صبور، شجاع و…باشد.
7- مدیریت آموزشی باید برای معلمان و دانشآموزان ارزش قائل باشد و کارهای خوب آنها را پاداش دهد.
8- برنامه ریزان آموزشی و مدیریت آموزشی موظّفند بچهها را با موانع رشد آشنا سازند و شیطان و رذائل اخلاقی را بطور منطقی و رعایت سن به بچهها معرفی کنند و نتایج ضرربار رذائل اخلاقی، حب نفس و خودخواهی را در زندگی دنیایی به بچهها نشان دهند و بچهها را با فضائل اخلاقی و نماز و ارتباط با خدا پرورش دهند، تا خود از درون طعم شیرین ارتباط با خدا را حس کنند.
9- مدیر باید از تمام امور مدرسه مطّلع باشد و افراد خطاکار و درستکار را مانند یکدیگر نداند.
کتاب شناسی:
1- قرآن کریم
2- ابن ابی الحدید المعتزلی، عزالدین عبدالحمید بن هبه الله، (1378ق) شرح نهجالبلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مضر، داراحیاء الکتب العربیه، چاپ اول.
3- ابن سحنون، ابوعبدالله محمد (1955م)، آداب المعلمین، مصر، داراحیاء الکتب العربیه چاپ دوم.
4- ابن میثم،شرح نهج البلاغه(1362)قم،دفتر تبلیغات اسلامی
5- اویس کریم محمد (1408ق)المعجم الموضوعی لنهجالبلاغه مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ آستان قدس،چاپ اول.
6- حجتی، سیدمحمدباقر (1358ش) اسلام و تعلیم و تربیت، بخش دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
7- حجتی، سید محمد باقر (مترجم1380ش)، آداب تعلیم و تعلم در اسلام( ترجمهی منیه المدید فی آداب المفید و المستفید شهید ثانی) تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ27.
8- درانی، تاریخ آموزش و پرورش ایران، قبل از اسلام و بعد از اسلام .
9- دشتی،محمد(1377ش)فرهنگ معارف شروح نهجالبلاغه،قم،موسسه تحقیقات امیرالمومنین،چاپ اول،چاپ دانش.
10- دشتی، محمد (1380ش)، المعجم المفهرس نهجالبلاغه، قم، انتشارات مشهور چاپ اول.
11- دلشاد تهراني، مصطفی (1387ش)، تفسیر موضوعی نهجالبلاغه، دفتر نشر معارف چاپ شانزدهم
12- سید رضی،محمد بن حسین،نهج البلاغه،ترجمه دشتی
13- شعارینژاد، علیاکبر (1362ش)، روانشناسی یادگیری، تهران، انتشارات امیر توس.
14- کبیری،قاسم(مترجم1371ش)مدیریت رفتار سازمانی،تألیف پال هرسی وکنت بالانچارد،تهران،انتشارات جهاد دانشگاهی.
15- کلینی. محمد (1387ق) اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی و رسولی، تهران.
16- محدثقمی، شیخعباس، (1355ق)، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار – تهران چاپ سنگی.
17- مزلو ابراهام اچ،انگیزش و شخصیت،(ترجمه احمد رضوانی)(1367ش) مشهد ،انتشارات آستان قدس رضوی )
18- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی مفاهیم، نهجالبلاغه 10 جلد، سازمان تبلیغات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
19- میرکمالی، سیدمحمد، (1386ش)، رهبری و مدیریت آموزشی، نشر یسطرون، چاپ هفدهم.
20- ميرکمالی، سیدمحمد، (1371ش)، فرآیند تصمیمگیری در سازمان آموزشی ، فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش، ش 2.
21- نصیر الدین طوسی (1389ش)، آداب المتعلمین (ترجمهی احمدوند) قم، نهاوندی.
Abstract
When Emam Ali held the reins of power , he gave priority to education of third genration who didn’t know anything about the Prophet’s life and the evil propaganda poison Them.Emam Ali’s educational management is the the best pattern and model for moslem people as well as school’s educational managers.
This research is inspired by texts of educational management to clear Emam’s expressions. Emam’s methods are derived from God’s instructions and God is The Creator of humankind and purpose of creation is human’s perfection in this and next world.
Imam Ali provided the condition that first, people are familiar with Quran then learn the religion sentences, Ethical issues and they are developed. He taught them useful activities and becoming experienced, how to learn knowledge. He introduced devil and obstacles of growth and excellence for people. He educated some persons particularly for different managements. He stated features of ignorant people and causes of ignorance. He determined tasks and properties of educational managers, teachers, scholars, also trace the achievement goals.
Educational:
management , Pattern , Training and Growth , Method , Evil , Ignorance , Tasks , Choice.
سلام بر استاد گرامی برادر صاحبدل
خسته نباشید
ممنون از مطلب موثر و خوبتون
بنده می خواهم در مورد هوش هیجانی در نهج البلاغه پژوهشی رو انجام بدهم> در واقع مولفه های هوش هیجانی را از نظر نهج البلاغه استخراج کنم
می خواستم از جنابعالی راهنمایی بگیرم
ممنونم
اجرتون با آقا امام علی (ع)
سلام برادر گرامی آقای نوراللی مدیریت آموزشی در نهج البلاغه خلاصه ی پایان نامه یکی از دوستان می باشد من در این زمینه کاری انجام نداده ام در صورتی که مایل باشید می توانم از ایشان راهنمایی بگیرم صاحبدل
با سلام
موضوع پایان نامه من هم مدیریت اموزشی در نهج البلاغه است.
ولی هیچ منبع اطلاعی ندارم یعنی انگار کسی روی این موضوع کار نکرده..البته من بیشتر دنبال پیشینه و ادبیات تحقیقم..اگر امکان داره کمکم کنید..
با سلام
بسیار بسیار زیبا و آفرین به شما به خاطر جمع آوری این مطالب
به زودی کارهای بزرگی در این زمینه انجام خواهد گرفت که شما هم انشالله در اجر آن شریک خواهید بود/
ممنون
ممنونجعفری عزیز